معنی حادثه ای پیش امدن

حل جدول

حادثه ای پیش امدن

کار افتادن


حادثه پیش آمدن

کار افتادن


حادثه

پیشامد

فارسی به عربی

پیش امدن

خنفساء


حادثه ای

هائل


حادثه

حادث عرضی، حادثه، علم الصرف، مغامره


امدن

تعال


حادثه پیش بینی نشده

الحادث غیر المترقب، الحادث المفاجئ


حادثه معترضه

حادثه

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

حادثه

آن چه نو پدید آمده، رویداد، اتفاق، جمع حادثات، حوادث. [خوانش: (دِ ثِ) [ع. حادثه] (اِفا.)]

لغت نامه دهخدا

امدن

امدن. [اِ دِ] (اِخ) شهری است در آلمان در ایالت هانور. رجوع به لاروس بزرگ شود.


حادثه جو

حادثه جو. [دِ ث َ / ث ِ] (نف مرکب) و حادثه جوی، آنکه از حوادث و پیش آمدها نفع جستن خواهد.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حادثه

پیشامد، پیش آمد، رخداد، رویداد، پدیده

فرهنگ عمید

حادثه

حادث
پیشامد تازه، واقعه، رویداد،
آسیب و بلا،

معادل ابجد

حادثه ای پیش امدن

936

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری